امواج آرام کلمه ها

چهارشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۸۹
امواج کلمه ها...

با تو ا م:روایت کوتاه!

می نشینم روی صندلی درست روبروی تو!

صدای برخورد امواج کلمه ها بر ساحل ذهنم را به خوبی می شنوم.

تو گاهی یک کتابی.گاهی یک صفحه ی خالی سپید.گاهی مثل تاروپود یک قالی-هر نقشی در تو یک داستان از زندگی دارد.

گاهی کلمه هایت مثل انباشته شدن صدفها- با موج دریا در سطر سطر ساحل ذهنم در کنار هم جمع می شوند -تا کم کم به تصویر یک متن جان بخشند.

آنها با خنکای نسیم به اعماق تاریکخانه روایتها می روند و گاه مروارید بدست سر برون می آورند از لایه لایه اشان.

با نگاهی به وسعت بینهایت دریا به مرور روایتها را بدست آفتاب می سپارم تا روزی مهمان قفسه های معطر به عطر کتاب و کاغذ های کاهی شوند. 

اولین روز اردیبهشت روز نکوداشت سعدی  بر همه ادب دوستان فرخنده

نیره نورالهدی

بهار ۸۹

 

اسلایدر