این برمی دارم های مانا

یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۲

عکاس"حسین جوادی"

صدای پنکه و کولر تنها ترانه بعدالظهرهای گرم تابستانی که در سکوت خانه هر روز می شنوم،پدر در خوابی نه چندان عمیق است که روانداز چهارخانه نخی را تا روی شانه هایش بالا می کشم،آرام سرم را از روی دستش برمی دارم.با تو قرار گذاشته بودم بعد نهار زیر سایه بان حصیری مغازه،کنار خانه مان،همدیگر را ببینیم.بلوز سفید شسته شده روی بند رخت را می پوشم،بی مهابا کفش های دمپایی آبی ام را از زیر سایه درختهای انار، برمی دارم و همانطور که پاورچین پاورچین،با پای برهنه، به درب ورودی حیاط نزدیک می شو م یادم می آید،روسری آبی را که مادرم دیروز برایم خریده،هنوز سرم هست.بی قرار خاک بازی ،یک میخ و یک قوطی کبریت از خنکای طاقچه آشپزخانه برمی دارم،تا در آسفالت کوچه با هم یک خانه گلی درست کنیم.وقتی کنار مغازه می رسم تو قبل از من خانه گلی کوچکی ساخته ای.یادم هست  موقع خداحافظی، تل راه راهت را به یادگار روی سرم گذاشتی و من چیزی نداشتم به تو بدهم، بجز لبخندی با لبان بسته که در قاب نگاه هر دوی مان ماندگار شد.
نیره نورالهدی
عکس از هنرمند گرانقدر"حسین جوادی"

 

اسلایدر