موضوع/لحظه های تحویل سال نو/نیره نورالهدی
چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۸۶لحظه ها به آغاز سال نو نزدیک می شد.انگار کسی دنبالشان کرده بود.تندو سریع عقربه های ساعت را می چرخاندند.هنوز چند سین دیگر کم داشتیم تا هفت سین سفره ی کوچک مان کامل شود.در هفت سین های کودکی که می گشتم سکه های نوی پدر بود که در دما دم لحظه ی سال تحویل در دستان کوچکم گذاشته می شدو سیب قرمزی که مادرم تازه در حوض آبی حیاط شسته بود و هنوز قطره های آب از روی پوست عنابی اش سر می خورد در کاسه ی شیشه ای خالیم نهاده می شد.آنوقت بود که نفسی عمیق می کشیدم بس که به دنبال سین ها در کوچه ها و بقالیها گشته بودم...